گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
درس پنجاه و هفتم: بلال






محمد نقدي
دیدم، از او پرسیدم: بلال! به من بگو ببینم، انفاقهاي پیامبر چگونه بود؟ «2» روزي بلال را در شهر حلب
بلال گفت: انفاقی از سوي پیامبر انجام نمیشد مگر این که مرا در انجام آن مأمور میکرد.
صفحه 167 از 203
همواره روش پیامبر اینگونه بود که: هرگاه مسلمانی به نزدش میآمد و پیامبر او را برهنه و فقیر مییافت، قبل از این که او از پیامبر
چیزي بخواهد، پیامبر صلی الله علیه و آله آنچه را آماده
ص: 316
داشت به او میداد، و اگر چیزي آماده نداشت به من میفرمود: بلال برو پولی قرض بگیر و برایش لباس و غذا تهیه کن.
من هم میرفتم مقداري پول قرض میکردم و با آن، قدري غذا و لباس و سایر لوازم را تهیه میکردم. و آن شخص را با این پول،
هم میپوشاندیم و هم غذا میدادیم.
مدینه جلوي مرا گرفت و گفت: «1» روزي یکی از مشرکین
بلال! من از تو تقاضایی دارم. گفتم: بگو. گفت: من فردي پولدارم، دلم میخواهد از امروز به بعد فقط از من قرض بگیري. هرگاه
خواستی چیزي تهیه کنی، به نزد من بیا تا پول در اختیارت بگذارم. چون پیشنهاد از طرف او بود، من هم پذیرفتم و از آن روز به
بعد هر وقت نیاز بود به سراغ او میرفتم و از او پول قرض میگرفتم و حاجت نیازمندان را با آن برآورده میکردم. تا این که یک
بگویم، ناگهان آن مشرك را با جمعی از دوستان «2» روز وضو گرفته بودم و خود را آماده میکردم که به مسجد بروم و اذان
تاجرش که در حال عبور بودند دیدم. آن مشرك تا چشمش به من افتاد با لحنی تند و با بیادبانه فریاد زد:
هَی ...، حبشی، هیچ میدانی تا اول ماه چقدر مانده؟
ص: 317
گفتم: بله میدانم، خیلی نمانده!
گفت: خواستم یادت بیاورم که بدانی تا اول ماه چهار شب بیشتر نمانده، حواست جمع باشد که حتماً سر ماه به سراغت خواهم آمد
و طلبم را خواهم گرفت.
من از سخنان آن مشرك بُهتم زده بود و سخت متعجب شده بودم؛ او هم یکسره جسارت و بلندپروازي میکرد که: من این پولها را
به خاطر بزرگی دوستت (پیامبر) و یا بزرگی خود تو قرض ندادهام. بلکه میخواستم با این کار، تو بنده من باشی تا مثل قبل از
اسلام آوردنت تو را بفرستم گوسفند چرانی!
هرچه با خود فکر کردم، خدایا! چه پاسخی به او بدهم. دیدم بهتر است با بیاعتنایی از آن بگذرم.
آنها رفتند، و من هم به سوي مسجد روان شدم. اما خیلی ناراحت.
لحظهاي از فکر آن مشرك و حرفهایش غافل نمیشدم؛ گویی شهر مدینه روي سرم میچرخید؛ افکار رنگارنگ رهایم نمیکردند؛
به مسجد رسیدم، اذان گفتم، نماز عشا را هم بجاي آوردم، صبر کردم تا همه متفرق شدند. و پیامبر از مسجد به سوي منزل حرکت
کرد، داخل خانه شد؛ دنبالش روان شدم، اجازه ورود خواستم، پیامبر اجازه فرمودند.
داخل شده، سلام کردم. در کمال خضوع عرض کردم: اي رسول خدا، پدر و مادرم به فداي شما باد، همان مشرکی که قبلًا به شما
گفته بودم از او پول قرض میکنم، امروز مرا در مسیر مسجد دید و با من اینگونه رفتار کرد. در حال حاضر نه شما پولی داري و نه
من، او هم که بناي آبروریزي دارد، لطفاً اجازه دهید به میان محلههاي مسلمانها سري بزنم، بلکه خداوند عنایتی کند و بتوانیم بدهی
خود را بپردازیم.
این سخنان بگفتم و از محضر پیامبر خارج شدم. پاسی از شب گذشته و شهر کاملًا خلوت شده بود، همه شام شب را گذاشته و
خوابیده بودند. به سوي خانهام روان شدم.
به خانه رسیدم. حوصله هیچ کاري را نداشتم، شمشیر و نیزه و کفشم را بالاي سرم گذاشتم و طاق باز روي بام دراز کشیدم که
بخوابم. دستانم را زیر سر گذاشتم و به آسمان نیلگون خیره شدم.
صفحه 168 از 203
هرچه سعی کردم بخوابم، اما از فرط ناراحتیِ کارِ آن مشرك، خواب از چشمانم
ص: 318
رفته بود. راستی شبی سخت و سنگین بود.
سرانجام سحرگاهان بلند شدم که مهیا شوم براي رفتن به مسجد. دیدم یکی نفسزنان به سویم میآید و صدا میزند: بلال، بلال ...
از بالاي بام بیصبرانه فریاد زدم: چه میگویی؟
گفت: زود بیا، که پیامبر تو را میخواهد.
به سرعت لباس پوشیدم، و به سوي خانه پیامبر حرکت کردم. نزدیک خانه پیامبر رسیده بودم که دیدم، چهار شتر پر از بار، کنار
خانه پیامبر زانو زده، استراحت میکنند.
در زدم، اجازه خواستم، وارد شدم، سلام کردم.
پیامبر با تبسم فرمود: بلال خوشحال باش، خداوند حاجت تو را برآورده کرد.
من هم حمد خداي بجا آوردم.
پیامبر فرمود: آیا آن چهار شتر را با بار بیرون خانه ندیدي؟
عرض کردم: چرا یا رسول اللَّه.
هدیه کرده، بارها «1» پیامبر فرمود: هم بار شترها و هم خود آنها براي تو، بار آنها لباس و طعام است. آنها را یکی از بزرگان فدك
را برگیر و قرضهایت را با آنها بپرداز.
خوشحال از شنیدن این خبر، با عجله به سراغ شترها رفتم، اول بارشان را پیاده کردم. بعد هم خودشان را محکم بستم و به سوي
مسجد رفتم براي گفتن اذان.
رفتم و با صداي بلند «2» منتظر شدم تا پیامبر نماز گزارد. پس از نماز به قبرستان بقیع
ص: 319
فریاد زدم:
هرکه از پیامبر طلبی دارد فوراً بیاید. و یکسره مشغول فروش اجناس و پرداخت بدهی بودم. به بعضیها پول و به بعضیها جنس
میدادم.
همه طلب خود را گرفتند. دو دینار اضافه آمد.
رفتم مسجد. پیامبر تنها در مسجد نشسته بود.
سلام کردم، پیامبر فرمود: چه کردي بلال؟
عرض کردم: خداوند آنچه بر عهده پیامبرش بود ادا نمود.
پیامبر فرمود: آیا چیزي هم اضافه آمد؟
عرض کردم: دو دینار.
پیامبر فرمود: دلم میخواهد این دو دینار را هم به مستحق بدهی و مرا از وجود آن راحت کنی، من از مسجد بیرون نمیروم، تا تو
این دو دینار را هم خرج کنی.
آن روز فقیري را نیافتم. پیامبر شب را در مسجد خوابید و روز هم در مسجد ماند.
اواخر روز دو سواره از دور پیدا شدند.
به استقبال آنها شتافتم. آنها را غذا و لباس دادم و نماز عشا را هم با پیامبر خواندم.
صفحه 169 از 203
پس از نماز، پیامبر مرا صدا زدند، خدمت رسیدم.
فرمود: بلال چه کردي؟
عرض کردم خداوند شما را از فکر آن دو درهم هم راحت کرد. پیامبر خوشحال شد و تکبیر گفت و حمد خداي بجا آورد که:
سپاس خداوندي را که نمردم و زنده بودم تا این دو درهم، به اهلش رسید.
پیامبر به سوي خانه حرکت کرد و من هم او را مشایعت میکردم تا داخل خانه شد.
آري برادر، این بود چیزي که دربارهاش از من سؤال کردي.
«1» ! این چنین بود انفاق پیامبر
ص: 320
درس پنجاه و هشتم: حج و برائت از مشرکان
اشاره
محمد تقی رهبر
برائت از دشمنان خدا و آنچه مانع رشد و تکامل انسان و سدّ راه سعادت اوست، قبل از آنکه بُعد سیاسی- اجتماعی داشته باشد،
جنبه اعتقادي و تربیتی دارد و مؤمن، به حکم انگیزه ایمانی و با تأسّی به خدا و رسول، میبایست از هرچه که سدّ راه خدا است و
هر کس که در مقام خصومت با خلق اوست، تبرّي جوید و عُلقه روحی و عملی خود را قطع کند و با دشمنان خدا طرح دوستی
نیفکند. قرآن به این اصل مهم ایمانی اهتمام ورزیده و بارها آن را متذکّر شده است؛ از جمله خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله
میفرماید:
لَاتَجِ دُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ
فِی قُلُوبِهِمْ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِ یَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِکَ حِزْبُ
«1» . اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمْ الْمُفْلِحُونَ
هیچ گروهی را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نخواهی یافت که با »
ص: 321
دشمنان خدا دوستی کنند هرچند پدران، فرزندان، برادران یا خویشاوندانشان باشند. خداوند ایمان را در دلهاي اینان تثبیت کرده و
با عنایت خاص خود تأییدشان نموده است و در بهشت برین جاي میدهد. خدا از آنها خشنود و آنها از خدا خشنودند، اینها حزب
«. خدا هستند و حزب خدا رستگارانند
یعنی جامعه مؤمن و متشکّل ؛« حزب خدا » نکته شایان توجهی که در آیه بدان اشاره شده و نباید از آن به سادگی گذشت، ویژگی
تنها در چنین صورتی است که شاهد پیروزي بر «. برائت از دشمنان خدا و قطع رابطه مودّت با آنها » اسلامی است که عبارت است از
احزاب و شیاطین خواهند بود؛ چه، دوستی با دشمنان خدا جز ذلت و حقارت براي مسلمانان ببار نخواهد آورد و معالأسف امرزه
شاهد چنین سرنوشتی براي اغلب کشورهاي اسلامی که با کفار طرح دوستی افکندهاند، میباشیم. همچنین قرآن کریم در مقام نقل
سخن حضرت ابراهیم با آذر و گروه بتپرست چنین میگوید:
«1» . وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِابِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ
«. و قومش گفت من از آنچه شما پرستش میکنید بیزارم «2» و آنگاه که ابراهیم به پدر خود »
صفحه 170 از 203
و مؤمنان را به تأسّی جستن به ابراهیم و همراهانش فرا خوانده و میفرماید:
قَدْ کَ انَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَ نَۀٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْدُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا
«3» .... وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ
براي شما در (سیره) ابراهیم و یارانش سرمشق نیکویی است آنگاه که به »
ص: 322
قومشان گفتند ما از آنچه جز خدا میپرستید بیزاریم، نسبت به شما کافریم و میان ما و شما دشمنی و کینه پدید آمده تا به خداي
«.... یگانه ایمان آورید
چنانکه ملاحظه میکنیم، ابراهیم بانی کعبه و حج است و پیامبري است که آیین حنیف او اساس و معیار در آیین اسلام شد، در
مسأله برائت اسوه و سرمشق قرار گرفت و این برائت تا بدانجا پیش میرود که بهصورت کینهاي آشتیناپذیر نسبت به مشرکان
درمیآید تا هنگامی که آنان به صراط مستقیم توحید بازگردند.
بدین ترتیب بر مؤمنان وحج گزاران و اهل قبله است که قهرمان توحید، ابراهیم علیه السلام را به عنوان اسوه حسنه سرمشق سازند و
برائت از دشمنان خدا و بتهاي زمان و اقطاب شرك را، که کمر به نابودي اسلام و به ذلت کشیدن مسلمانان بستهاند، طرد و نفی
کنند و خطرشان را دست کم نگیرند و همانگونه که در طواف و سعی و سایر مناسک، قدم جاي قدم ابراهیم مینهند، همچون
ابراهیم نقاب از چهره نمرودیان زمان برافکنند و با شرك و بتپرستی و دجالهاي قرن، در هر چهرهاي که هستند بستیزند و از آنها
اعلام برائت کنند و قلب خویش را از کینه آنان لبریز سازند و تا هنگامی که ریشه فتنه و فساد برکنده نشود از پاي ننشینند.
باري، در بحث برائت- به عنوان سیاست اصولی حج- چند مطلب را باید به بررسی نهاد:
-1 برائت در آیین محمد صلی الله علیه و آله
برائت ابراهیمی در آیین جهانشمول اسلام همچنان استمرار یافته و به شکل نهایی خود میرسد. ابراهیم مبارزه با اقطاب شرك و
اندیشه بتپرستی را آغاز میکند و محمد صلی الله علیه و آله به تکمیل آن میپردازد. بتها را از کعبه بیرون میریزد و خانه خدا
را پاکسازي میکند و با بتپرستان و مشرکان به نبرد برمیخیزد و برائت از آنان را با بانگ بلند در موسم حج اعلام میدارد.
آیات متعددي از قرآن به برائت از کافران و مشرکان و نبرد با دشمنان خدا و بیزاري از اعمال و جرائم آنان فرمان میدهد.
ص: 323
در آغاز سوره ممتحنه میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنْ الْحَقِّ ....
اي کسانی که ایمان آوردهاید دشمن من و دشمنان خود را دوستان نگیرید و با آنها طرح دوستی نیفکنید، در حالیکه آنها به آیین »
«. راستین شما کفر ورزیدهاند
و در پایان میفرماید:
«1» . یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنْ الْآخِرَةِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ
اي ایمان آوردگان، با آن گروه که مورد خشم و غضب خدا هستند دوستی نکنید، آنها از آخرت مأیوسند همانگونه که کفار از »
«. اهل قبور ناامیدند
هرچند مصداق بارزِ غضبشدگان، به قرینه موارد دیگر قرآن، یهودیانند اما تنها آنان مورد نظر نیستند بلکه شامل سایر
در هر حال این آیات ،« الکفر ملّۀ واحدة » غضبشدگان از اهل کتاب، کفار، منافقان، مشرکان و یا سایر دشمنان اسلام میشود؛ زیرا
صفحه 171 از 203
با صراحت و قاطعیت، مؤمنان را از دوستی با دشمنان خدا برحذر داشته و بر آن تأکید میورزد.
آیات دیگري نیز در قرآن به چشم میخورد که پیامبر را به برائت از اعمال مشرکان و مجرمان فرمان میدهد، مانند:
«2» . فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّی بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
«. پس اگر از فرمان تو سرپیچی کردند، بگو من از اعمال شما بیزار و رويگردانم »
ص: 324
و:
«1» . ... وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ
«. و من از جرائم شما برائت میجویم »
وبدین ترتیب برائت دراعتقاد و عمل، مورد توجه قرآن قرار گرفته و به آن فرمان داده است.
-2 قطعنامه برائت
یا « برائت » علاوه بر آیاتی که در قرآن بهصورت عام، در مسأله برائت وجود دارد و بخشی از آن از نظر گذشت، در سوره مبارکه
نامید- برخورد صریح و قاطع و اعلان جنگ با مشرکان و پیمانشکنان را فرمان داده « قطعنامه برائت » که میتوان آن را -« توبه »
است. در اجتماع عظیم حج که مسلمانان و مشرکان حضور داشتند و در ایام عید قربان یا عرفه، که قرآن حج اکبرش نامیده است،
آیات برائت بهصورت رسمی به امر پیامبر صلی الله علیه و آله با بیان امیرمؤمنان، علی علیه السلام چنین تلاوت شد:
بَرَاءَةٌ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ* فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي
«2» .... الْکَافِرِینَ* وَأَذَانٌ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنْ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ
این است برائت خدا و پیامبرش از مشرکانی که با آنان پیمان بستهاید. اینک چهارماه مجال دارید در زمین سیر کنید و بدانید که »
شما خدا را ناتوان نتوانید کرد و خداوند خوار کننده کافران است. و این اعلامی است از سوي خدا و پیامبر او بر مردم در روز حج
«. اکبر که خداوند و پیامبرش از مشرکان بري و بیزارند
ص: 325
درباره این آیات و آیات بعدي، نکاتی را باید متذکر شد:
نازل شده و چنانکه در روایات آمده، دلیل آن این است که بسماللَّه مبشّر « بسماللَّه » -1 این سوره بر خلاف سورههاي دیگر، بدون
«1» . رحمت و امان است در حالیکه این سوره بهمنظور رفع امان و اعلام جنگ و تهدید به عذاب، نازل گردیده است
-2 آغازگر برائت، خدا و پیامآور اوست و تنها یک امر سیاسی و مقطعی نیست بلکه برگرفته از مصدر ربوبی است و براي مؤمنان
باید به عنوان یک حقیقت ایمانی همواره و در هر عصر سرمشق باشد.
-3 مفهوم برائت، از بیزاري که یک امر قلبی و عاطفی باشد، فراتر رفته و مستلزم کنارهگیري، منزوي ساختن و طرد عملی مشرکان و
توطئهگران است و همانگونه که مفسّرانگفتهاند: به معناي رفع امان و سلب مصونیت و عدم تعهد در برابر مشرکان و حتی جنگ با
آنان میباشد، چه، آنان آغازگر توطئه بوده و نقض عهد کرده و مهلت و مدت پیمانشان به پایان رسیده است.
-4 با این حال به مشرکان چهار ماه مهلت داده شد تا مجال تفکّر و انتخاب داشته باشند و از گذشته خویش توبه کنند تا از امان و
عطوفت اسلامی برخوردار گردند؛ زیرا هدف از برائت و جنگ و مبارزه همانا هدایت انسانها و بازگرداندن آنها به راه حق و طریق
سعادت آنها است نه انتقامجویی و کینهتوزي و هرگاه بازگردند و تسلیم آیین حق شوند، برادرانی هستند که با صلح و صفا در کنار
سایر مؤمنان میتوانند زندگی کنند.
صفحه 172 از 203
-5 سوره برائت در سال نهم هجرت و در مدینه نازل شد که دعوت اسلام گسترش چشمگیري یافت و دولت اسلامی مستقر شد و
پیامبر صلی الله علیه و آله از موضع قدرت با دشمن برخورد نمود تا آنان حساب کار خود را بکنند و بدانند که اسلام از اینپس
توطئه کفر و شرك را به هیچوجه تحمل نخواهد کرد.
-6 اعلام برائت، آغاز یک جنگ روانی تبلیغی علیه کفر و شرك و زمینهساز جنگهاي میدانی و تهاجمی به منظور مقابله با استکبار
و فساد بود و سیاست خارجی
ص: 326
اسلام با جهان کفر را در صحنه تبلیغ و جهاد و جنگ سرد و گرم مشخص میکند: چنانکه آیه فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا
«1» ... الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ
بیانگر است.
اعلام شد تا به گوش همه « اذان » -7 برائت در روز حج اکبر (قربان یا عرفه) که مسلمانان و مشرکان حضور داشتند، با بانگ بلند
مردم از مسلمان و غیر مسلمان برسد و تکلیف مسلمانان نیز روشن شود و قبائل عرب خبر آن را بشنوند. این موضوع در تاریخ اسلام
نقش تعیینکننده داشت و زمینه گسترش اسلام و عقبنشینی سرکشان را فراهم ساخت به طوري که به دنبال این هشدار، هیأتهاي
نمایندگی عرب (وفود) یکی پس از دیگري رهسپار مدینه شدند و با پیامبر به مذاکره پرداختند و موجودیت اسلام را باور کردند.
-8 آیات برائت، خطر منافقان را، که لحن ظاهرفریب و دلی آکنده از کینه و عداوت دارند، هشدار داده تا مؤمنان بیدار باشند و
فریب نیرنگشان را نخورند؛ چراکه اگر آنان برنده این مصاف شوند به هیچیک از اصول و تعهّدات انسانی پایبند نخواهند بود.
-9 به مقاتله با مشرکان بهویژه با اقطاب کفر و سردمداران شرك و تعقیب و مجازات آنها فرمان میدهد؛ زیرا اینها آغازگر توطئه و
خیانت بوده و پیامبر و پیروان او را از خانه خود آواره کرده و کمر به نابودي اسلام بستهاند.
-10 به مؤمنان توصیه میکند که از دشمن نهراسند و تنها از خدا پروا کنند که خدا به دست مؤمنان، نکبت و عذاب را بر دشمن
میفرستد، تا تشفّی دل مؤمنان باشد.
-11 و بالأخره این آزمایشی است براي مؤمنان و مجاهدان صادق که جز خدا و رسول را پناه و همراز، اتخاذ نکنند.
-3 علی علیه السلام و اذان برائت
و کلماتی چند از قول «2» قطعنامه برائت را، که مشتمل بر بخشی از آیات سوره توبه
ص: 327
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خصوص روابط آینده مسلمین و مشرکین بود، علی علیه السلام به امر پیامبر صلی الله علیه و آله
اعلام نمود. در این مطلب مفسّران و مورّخان و محدّثان اتفاق نظر دارند، هرچند در جزئیات آن دیدگاههاي مختلفی وجود دارد.
برخی از مفسّرانمیگویند: چون سوره برائت نازل شد، پیامبر اوّل آنرا به ابوبکر سپرد و سپس (به امر خداوند) از او گرفت و به
سوار شد و خود را در « عضباء » علی ابن ابیطالب علیه السلام داد. بهدنبال این مأموریت، علی علیه السلام بر ناقه پیامبر بنام
به ابوبکر رسانید و پیام رسول خدا را در خصوص تحویل دادن آیات به او ابلاغ نمود. ابوبکر که از این امر ناراحت بود « ذوالحلیفه »
نزد پیامبر بازگشت و علّت را از آن حضرت جویا شد. پیامبر فرمود:
«1» «. به اسناد خود از انس بن مالک نقل کرده است « حاکم » این پیام را کسی جز من یا مردي از خاندان من نباید ابلاغ کند. این را
فخر رازي میگوید: هنگامیکه سوره برائت نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را مأمور ساخت که به موسم برود
و آن را بر مردم قرائت کند. خدمت پیامبر عرض شد چرا این مأموریت را به ابوبکر واگذار نکردید؟ فرمود: جز مردي از (خاندان)
صفحه 173 از 203
من آن را ابلاغ نکند.
ایستاد و گفت: « جمره عقبه » آنگاه علی علیه السلام در روز عید قربان نزدیک
ایُّهاالناس! من فرستاده رسول خدا به سوي شما هستم. سپس سی یا چهل آیه و به قول مجاهد سیزده آیه از سوره توبه را تلاوت »
فرمود و اضافه نمود که: من مأمورم چهار مطلب را اعلام کنم:
* از این سال به بعد، مشرکان حق نزدیک شدن به خانه کعبه را ندارند.
* کسی نباید برهنه طواف خانه کند.
* جز مؤمن داخل بهشت نگردد.
«2» «. * با هرکس عهد و پیمانی هست بدان وفا میشود
«3» . ابن کثیر مضمون این ماجرا را از احمد بن حنبل از انس بن مالک آورده است
ص: 328
ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل میکند: علی علیه السلام در حالیکه شمشیر خود را از غلاف بیرون کشیده بود، خطبهاي خواند
و خطاب به مردم فرمود:
«1» .« لا یَطُوفَنَّ بِالبَیْتِ عُرْیانٌ، وَلا یَحِجَّنَّ البَیْتَ مُشْرِكٌ، وَمَنْ کانَ لَهُ مُدَّةٌ فَهُوَ الی مُدّتِهِ وَمَن لَم یَکُن لَهُ مُدّة فَمُدَّتُهُ أرْبَعۀ اشْهر »
برهنه حق ندارد طواف خانه کند، مشرك نباید به حج بیاید، کسیکه پیمانی دارد تا مدّت معین معتبر است، و کسیکه مدت معین »
«. ندارد تا چهار ماه مهلت دارد
طبرسی از زید بن نقیع نقل کرده است که گفت: از علی علیه السلام پرسیدم شما براي ابلاغ چه چیزي اعزام شدید؟ پاسخ داد:
چهار چیز:
مشرك وارد خانه کعبه نشود، برهنه طواف نکند، هرکس با پیامبر عهد و پیمانی دارد تا زمان مقرر مجال دارد و به هرکس ندارد تا »
«2» .« چهار ماه مهلت داده میشود
و نیز طبرسی گوید: علی علیه السلام پس از اعلام این چهار مطلب، در نزدیکیِ جمره عقبه، سیزده آیه از سوره برائت را تلاوت
«3» . کرد
بهطور خلاصه، منابع فریقین با اندك تفاوتی به نقل واقعه پرداختهاند، در پارهاي از این منابع پس از آنکه پیامبر آیات را به ابوبکر
«4» . داد جبرئیل نازل شد و از آن حضرت خواست که آیات را از وي گرفته به علی علیه السلام بسپارد
این مطلب را ابن شهرآشوب از جماعتی از محدّثان عامه همچون طبري، بلاذري، ترمذي، واقدي، قرطبی، سمعانی، احمد حنبل، ابو
یعلی، ابن بطه و جمع دیگري از اهل
ص: 329
شاید نکته مطلب این باشد که این امر مهم و اساسی اسلام را باید کسی در میان جمع مسلمین و مشرکین «1» . حدیث آورده است
اعلام کند که لحظهاي شرك نورزیده است تا در نفوس تأثیر بیشتري بگذارد و آن کس جز پیامبر یا علی علیهما السلام نیست،
همانگونه که روایات فریقین گواهی میدهد.
-4 برائت، سیاست اصولی اسلام
یکی از وقایع مهم عصر رسالت، در اواخر عمر شریف پیامبر صلی الله علیه و آله بود. بدینوسیله دولت « اعلان برائت » ، در هر حال
اسلامی تثبیت شد و دعوت جهانی اسلام نیز آغاز گردید و پیامها و پیکهاي آن حضرت به سران دولتها و ملل گسیل شدند. این
صفحه 174 از 203
وقایع چهارچوب سیاست اسلامی و خط مشی مسلمانان را در رابطه با مشرکان و منافقان و توطئه پردازان براي همیشه تاریخ
مشخص میکرد و براي استقرار نظام اسلامی باید به عنوان یک دستورالعمل اصولی تلقّی گردد.
بدین ترتیب بنیانگذار اعلام برائت، شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله است و سیره نبوي براي امت سرمشق جاودانی است (لَقَدْ
«2» .( کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَۀٌ
توحید ابراهیمی و نظام مقدّس اسلامی جز با برائت قوام نخواهد گرفت؛ زیرا برائت جنبه منفی توحید و ولایت است و ایندو از
یکدیگر قابل تفکیک نیستند.
پس از طرح مسأله برائت و اعلام آن بهوسیله علی بن « حیات محمد صلی الله علیه و آله » دکتر محمد حسین هیکل در کتاب خود
ابیطالب علیه السلام مینویسد:
از آنروز بود که پایه و اساس دولت اسلامی استقرار یافت. اساس معنوي یک دولت نوپا که آیات برائت بر آن تکیه میکند و »
علی علیه السلام تنها به خواندن آن در موسم بسنده نکرد بلکه آن آیات را بهطور مکرر براي مردم در هر کجا که بودند تلاوت
«. مینمود
ص: 330
هرگاه با دقت به این آیات بنگري، بهحق آنرا بنیاد معنوي در قويترین شکل آن براي دولت نوپاي اسلام » : وي سپس مینویسد
خواهی یافت. اگر توجه کنیم که نزول آیات برائت هنگامی بود که جنگهاي پیامبر پایان یافته و طائف، حجاز، تهامه، نجد و
بسیاري از قبائل جنوب شبه جزیره به اسلام گرویده بودند، حکمت تاریخی نزول این آیات، که شالوده معنوي دولت را سامان
میدهد، روشن خواهد شد.
یک دولت نیرومند باید داراي ایده و اعتقادي باشد که همه بدان ایمان آورده و با تمام توان از آن دفاع کنند و کدام عقیده برتر از
ایمان به خداي یگانهاي که شریک ندارد و کدام عقیده همچون اعتقاد به بالاترین مظاهر هستی، که جز خدا را در آن سلطنتی
نیست و جز خدا را به ضمیر راه نمیدهد، میتواند نفس را بدینگونه مسخّر کند؟
حال اگر کسانی بخواهند در برابر این اعتقاد که زیرساز دولت اسلامی است ایستادگی کنند، اینان تبهکارانی هستند که هسته
مرکزي ارتجاع و فتنه و فساد را تشکیل میدهند و از اینرو عهد و پیمانی ندارند و دولت باید با آنها بجنگد تا ریشه فتنه و فساد
«1» «. برکنده شود
حضرت امام خمینی قدس سره در پیام تاریخی برائت چنین میگوید:
حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسّر شود و کدام خانهاي سزاوارتر از کعبه و خانه »
که در آن به هرچه تجاوز و ستم و استثمار و بردگی و یا دونصفتی و نامردمی است عملًا و قولًا پشت شود « الناس » امن و طهارت و
بت الههها و اربابان متفرّق شکسته شود و خاطره مهمترین و بزرگترین حرکت سیاسی پیامبر در « أَلَسْتُ بِرَبِّکُم » و در تجدید میثاق
وَأَذَانٌ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَ جِّ الْأَکْبَرِ ... زنده بماند چراکه سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و اعلان برائت کهنه شدنی
نیست و نه تنها اعلان برائت به ایام و مراسم حج منحصر نشود که باید مسلمانان فضاي سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به
ذات حق و نفرت و بغض عملی نسبت به دشمنان خدا لبریز کنند و به وسوسه خنّاسان و شبهات تردیدآفرینان و متحجّرین و منحرفین
گوش فرا
ص: 331
«1» «. ندهند و لحظهاي از این آهنگ مقدّس توحیدي و جهانشمولی اسلام غفلت نکنند
سپس با اشاره به اینکه اعلان برائت متناسب با هر عصر و مبارزه با چهرههاي شرك و نفاق امري اجتنابناپذیر است میفرماید:
صفحه 175 از 203
اعلان برائت مرحله اول مبارزه و ادامه آن مراحل دیگر وظیفه ماست و در هر عصر و زمانی جلوهها و شیوهها و برنامههاي متناسب »
خود را میطلبد و باید دید در عصري همانند امروز که سران کفر و شرك همه موجودیت توحید را به خطر انداختهاند و تمامی
مظاهر ملی و فرهنگی و دینی و سیاسی ملتها را بازیچه هوسها و شهوتها نمودهاند چه باید کرد؟
آیا باید در خانه نشست و با تحلیلهاي غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القاي روحیه ناتوانی و عجز در مسلمانان، عملًا
شیطان و شیطانزادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص، که غایت کمال و نهایت آمال است، منع کرد و تصور نمود
که مبارزه انبیا با بت و بتپرستها منحصر به سنگ و چوبهاي بیجان بوده است و نعوذباللَّه پیامبرانی همچون ابراهیم در شکستن
بتها پیشقدم، امّا در مصاف با ستمگران صحنه را ترك کردهاند؟ و حال آنکه تمام بتشکنیها و مبارزات و جنگهاي حضرت
ابراهیم با نمرودیان و ماه و خورشید و ستارهپرستان مقدمه یک هجرت بزرگ و همه آن هجرتها و تحمل سختیها و سکونت در
وادي غیر ذي ذرع و ساختن بیت و فدیه اسماعیل مقدمه بعثت و رسالتی است که در آن ختم پیامآوران، و سخن اولین و آخرین
بانیان و مؤسسان کعبه را تکرار میکند و رسالت ابدي خود را با کلام ابدي انَّنی بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِکُون ابلاغ مینماید که اگر غیر از
این تحلیل و تفسیري ارائه دهیم، اصلًا در زمان معاصر بت و بتپرستی وجود ندارد و راستی کدام انسان عاقلی است که بتپرستی
جدید و مدرن را در شکلها و افسونها و ترفندهاي ویژه خود نشناخته باشد و از سلطهاي که بتخانههایی چون کاخ سیاه بر ممالک
«2» «. اسلامی و خون و ناموس مسلمین و جهان سوم پیدا کردهاند خبر نداشته باشد
ص: 332
و در بخشی دیگر از این پیام آمده است:
فریاد برائت ما فریاد برائت امتی است که کفر و استکبار به مرگ او در کمین نشستهاند و همه تیرها و کمانها و نیزهها به طرف »
قرآنها و عترت عظیم نشانه رفتهاند و هیهات که امت محمد صلی الله علیه و آله و سیرابشدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت
صالحان، به مرگ ذلتبار و به اسارت غرب و شرق تن دهند و هیهات که خمینی در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به
حریم قرآن و عترت رسول خدا و امت محمد صلی الله علیه و آله و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظارهگر
«1» «.! صحنههاي ذلتبار و حقارت مسلمانان باشد
-5 اذان برائت، مکمّل اذان حج
حج نمایش یک جامعه اعتقادي و نمونه توحیدي است که اسلام میخواهد در جهان بنا کند؛ یعنی با خدا در میان خلق بودن که
کاملترین نمونه حرکت جمعی است، حرکت به سوي خدا همگام با خلق، حرکتی حسابشده و آگاهانه به سوي کمال مطلق و
ابدیت و رويگرداندن از قصرهاي قدرت و گنجینههاي ثروت و معبدهاي ضرار و ذلت.
بنابراین در این رود عظیم و دریاي پرخروش انسانها، باید زندهترین شعارها که همانا تجدید پیمان با خدا و توحید خالص و نفی
شرك و تبري از مشرکان است بلند شود؛ زیرا شرك بزرگترین مانع بر سر راه کمال و همبستگی انسانها است و اعلام برائت از
بزرگترین گامها در جهت دگرگونی جامعه شركآلود به جامعه موحد و بازگشت به هویت مستقل اسلامی و رهایی از وابستگی به
قدرتهاي استکباري است؛ این آفت عظیمی که امت اسلامی را طی قرنها از خود بیگانه ساخته و به دنباله روي بیگانگان کشانده
است.
برائت بذر خشم و تنفر از بیگانگان را در دلهاي مسلمانان میپرورد که از وابستگی
ص: 333
به قدرتهاي استکباري نجات یافته و روي پاي خود بایستند و سلطه کافران را بر مسلمانان نفی کنند؛ چنانکه قرآن نفی کرده است:
صفحه 176 از 203
«1» . وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا
و امت اسلام که میخواهد امام و اسوه و شاهد بر دیگر امتها و ملتها باشد، هنگامی شایسته چنین رسالتی است که با ابراهیم
همگام شود و در صراط مستقیم اسلام رهپوي شریعت محمد صلی الله علیه و آله گردد. و این جز با استقامت در توحید و تبرّي از
شرك و نفاق، میسّر نیست.
است و تا اندیشه شرك در جهان هست برائت نیز « اندیشه شرك و نفاق » گفتنی است که: برائت نهتنها از مشرکان و منافقان بلکه از
هست؛ همچنانکه تا انسان در کره خاکی وجود دارد حج نیز خواهد بود. پس حج بیبرائت حج نیست. اذان برائت مکمل اذان حج
است که یکی بهوسیله ابراهیم علیه السلام و دیگري بهوسیله محمد صلی الله علیه و آله انجام شد و ایندو جاودانه میماند.
-6 رمی جمرات، نماد برائت
یکی از مناسک حج رمی جمرات و سنگ زدن به تندیس شیاطین است. این حکم نیز همانند سایر مناسک، برگرفته از سنت و سیره
ابراهیم خلیل است که هنگام عزیمت به منا بهمنظور قربان ساختن اسماعیل، با وساوس ابلیس روبرو شد و او را رجم کرد و راه خود
«2» . را پیمود و زیباترین نمایش ایمان و عشق را متجلی ساخت
« برخی روایات، رمی شیطان در جمرات را به آدم علیه السلام نیز نسبت دادهاست که بدینوسیله ابلیس را از خود راند
و بدین ترتیب ابراز تنفر از شیطان همزمان با تعبد و تسلیم در برابر خداي یگانه از آغاز تاریخ آدمیان در تار و پود حج تعبیه شده و
از آن جدا شدنی نیست.
ص: 334
نکته اساسی، توجه حجگزاران به فلسفه رمی جمره و رجم شیاطین است. آیا مفهوم واقعی رمی، همان سنگ زدن به ابلیس و
مجسمه سنگی اوست یا مفهوم وسیعتر و عمیقتري وراي این عمل نمادین نهفته است؟
بدیهی است که بینش اسلامی و حکمت الهی عمیقتر از آن است که رمی جمره را به رمی ستونهاي بیجان و حتی خود شیطان
محدود سازد! بلکه میتوان گفت:
صفآرایی و نبرد مؤمنان در برابر شیطان و صفات و مظاهر شیطانی و ابلیسصفتان را در این مصاف ملحوظ داشته است.
چه خواسته و از چه کسانی به عنوان شیطان و یاران او « شیطان و شیاطین » براي توضیح مطلب، باید دانست که فرهنگ قرآن از واژه
یاد میکند؟
هرچند مقصود از شیطان در کاربرد اولیه این واژه، همان ابلیس و سپاهیان او هستند اما بهلحاظ صفات و ویژگیهاي شیطانی به
انسانهایی نیز تعمیم داده میشود که کانون شیطنت و استکبار و صفات رذیلهاند و با وسوسهها و افسونها، راه رشد و کمال را بر
نامیده است. مانند این آیات: « برادران شیطان » و گاه « حزب شیطان » و گاه « اولیاي شیطان » بنیآدم سد میکنند و قرآن گاهی آنها را
«1» . -1 الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفاً
آنانکه ایمان دارند در راه خدا میجنگند و آنانکه کافرند در راه طاغوت، پس با یاران شیطان نبرد کنید که توطئه و نیرنگ »
«. شیطان سست و ناتوان است
این آیه دلالت بر این دارد که هرکس براي خشنودي غیر خدا عملی انجام دهد، در مسیر طاغوت گام برداشته که تعبیر دیگر آن،
«2» . شیطان است و یاران طاغوت یاران شیطانند
-2 اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمْ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُوْلَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ
ص: 335
صفحه 177 از 203
«1» . الشَّیْطَانِ هُمْ الْخَاسِرُونَ
«. شیطان بر آنها چیره شده و خدا را از یادشان برده است، آنها حزب شیطانند، بدانید که حزب شیطان زیانکارانند »
از این آیه استفاده میشود که هرکس خدا را از یاد ببرد در جرگه شیاطین به حساب میآید.
«2» . -3 إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً
«. آنان که ولخرجی و اسراف میکنند برادران شیطانند و شیطان نسبت به خداي خود کفرپیشه است »
از این آیه بر میآید که اسراف و تبذیر و عمل شیطانی کفران نعمت خداوند است.
کسانیکه دارایی خود را در راهی که بر خلاف رضاي خدا است خرج میکنند کفران نعمت کرده، همانند شیطانند که فضل و
نعمت الهی را کفران نمود. و بطور خلاصه:
اسرافکاران شیطانهایی هستند در قالب انسان.
«3» . -4 وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً
«. و نیز براي هر پیامبري، از شیطانهاي انس و جن، دشمنی قرار دادیم که برخی به برخی دیگر سخنان فریبنده القا میکنند »
مفهوم این آیه این است که هر پیامبري داراي دشمنانی از انسانها و جنّیان هست که خداوند آنها را رها ساخته تا آزمایش الهی
عملی گردد و انسانها به حسن اختیار و اراده خود راه خدا را انتخاب کنند و در هر حال آن عده از انسانها که به عداوت و دشمنی
با پیامبران میپردازند، شیطانند در چهره انسان که با کلمات ظاهرفریب و گمراهکننده میکوشند راه سعادت را بر بندگان خدا سدّ
کنند و به گمراهی و شقاوت بکشانند.
ص: 336
«1» . -5 وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَی شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ
و آنگاه که با مؤمنان روبرو شوند، گویند ایمان آوردهایم و چون با شیطانهاي خود خلوت کنند گویند ما با شماییم، در حقیقت ما »
«. آنان را مسخره میکنیم
این آیه در وصف منافقانی است که به مؤمنان دروغ میگفتند و در پرده با سردمداران کفر و نفاق که عنصر شیطنت و عامل اصلی
تماس داشته، نقش منافقانه بازي میکردند و سردمداران این توطئه یهودیان بودند. بنابراین همانگونه که اهل لغت «2» ، فساد بودند
«3» «. به هرکس که تمرد بر خدا کند اطلاق میشود، خواه از انسانها باشد خواه از جنّیان » و تفسیر گفتهاند شیطان
و چنانکه در آیات گذشته ملاحظه کردیم، شیاطین با صفات ویژه و در چهرههاي گوناگون ظاهر میشوند؛ در چهره نفاق، اسراف
و تبذیر، فساد درزمین، مکر واستهزاي اهلحق، یاري دادن به طاغوتها، اغفال از ذکر خدا و قرارگرفتن در حزب طاغوت و ....
با این حال، رمی جمرات و برائت از شیاطین، متضمن انزجار و تنفر قلبی و واکنش عملی در برابر شیطان صفتانی است که با نفاق و
نیرنگ و توطئه در مقام خصومت با مؤمنانند و رهروان راه ابراهیم و امت محمد صلی الله علیه و آله باید با خشم آشتی ناپذیر خود
آنان را رمی کنند و از اعمال آنها بیزاري جویند و براي نفی آنها و کوتاه کردن دستشان از حریم اسلام، چارهاي بیندیشند. و بدون
تردید در عصر ما، سران شیاطین و اقطاب کفر و مراکز توطئه در لانه استعماري امپریالیسم و صهیونیسم جاي گرفته و همه توطئهها
را هدایت میکنند.
اگر در عصر ابراهیم، شیطان میخواست راه فداکاري در طریق عبودیت حق را بر
ص: 337
ابراهیم و اسماعیل ببندد، امروز شبکههاي استعماري و استکباري و مراکز توطئه آمریکایی و اسرائیلی با در دست داشتن هزاران ابزار
ماهوارهاي، تلویزیونی، رادیویی، مطبوعاتی، خبررسانی، عوامل جاسوسی و مزدوران بومی و غیر بومی خود میکوشند راه مسلمانان
صفحه 178 از 203
را به سوي قرآن و قبله سدّ کنند و از حقیقت اسلام دور سازند و با فرهنگ قرآن بیگانه نمایند تا از اسلام تنها اسمی بماند و بس و
آنها بتوانند مقدرات کشورهاي اسلامی و فرهنگ و سیاست و اقتصاد آنها را در قبضه گیرند و ثروتهاي خداداده امت مسلمان و
مستضعفان و ملل محروم را به چپاول و غارت برند و با اینهمه، مسلمانان از خود و سرنوشت خود غافل باشند و در سرزمین مقدس
منا تنها خشم خود را متوجه سنگهاي بیجان کنند و از شیاطین زنده و توطئهگران واقعی غافل باشند و سرچشمه شیطنت و فساد را
نشناسند.
از اینرو در پیام حضرت امام خمینی قدس سره به زائران خانه خدا آمده است:
مسلمانان باید به فکر رمی استعمار از کشورها و سرزمینهاي اسلامی خود باشند و براي بیرون راندن جنود ابلیس و برچیدن »
پایگاههاي نظامی شرق و غرب از کشورهاي خود تلاش بنمایند و نگذارند دنیاخواران از امکانات آنان در جهت منافع خود و ضربه
«1» «. زدن به کشورهاي اسلامی استفاده کنند
« برائت » و « جدال » -7
یکی از سفسطههایی که مخالفان به منظور غیر مشروع جلوه دادن اعلان برائت از دشمنان اسلام در موسم حج مطرح ساختهاند،
خلط کردن مسأله برائت به مسأله جدال در حج است. آنها آیه شریفه ... لَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ را دستاویز ساخته و کوشیدهاند برائت را
از مصادیق جدال ممنوع قلمداد کنند و این شعار زنده و جاودانه اسلام را در این عصر، که تیرهاي زهرآگین دشمنان به سوي اسلام
نشانه میرود، مشوه ساخته و از آن مانع شوند، اما توضیحی کوتاه در این باره ضروري مینماید:
ص: 338
جدال به هیچوجه از مصادیق برائت نیست و ایندو از نظر مفهوم و مصداق و احکام کاملًا متغایرند. اعلان برائت، چنانکه بحث
مشروح آن گذشت، به معناي بیزاري، ابراز تنفر و انزجار از کفار، مشرکان و مفسدان است که قرآن پایهگذار آن بوده و سنت و
« محاجه، مناقشه و مجادله » : سیره نبوي سند غیر قابل انکاري بر مشروعیت و ضرورت آن است. اما جدال، از نظر لغت به مفهوم
میباشد.
«1» .« وَ الجِدال عِبارَةٌ عَن دَفْع الْمَرْء خَصْمَهُ بِحُجَّۀ أو شُبْهَۀ وَ هُوَ لا یَکُون الّا بِمُنازَعَۀ غَیْرِه » : در کلیات ابوالبقاء آمده است
.«. جدال عبارت از این است که شخص طرف مخاصمه، خود را با حجّت و دلیل یا شبه دلیل دفع کند و این جز با منازعه نیست »
و «2» مفسّران نیز همین مفهوم را در تفسیر آیه لحاظ کرده و جدال را به معناي محاجه، منازعه، مشاجره و خصومت گرفتهاند
هیچیک از مفسّران یا فقیهان؛ اعم از شیعه یا سنی، برائت را از مصادیق جدال ندانسته است.
در اینجا به نقل چند مورد از اقوال عامه مبادرت میکنیم:
مالک « موطأ » فخر رازي هفت قول از اهل تفسیر در معناي جدال آورده که هیچیک از آنها به بحث برائت ارتباط ندارد. از کتاب
نقل میکند که نهی از جدال اشاره است به مجادله قریش در عصر جاهلیت که در مشعرالحرام وقوف کرده و از وقوف به عرفات
خودداري نمودند و با آنانکه به عرفات رفته بودند در اینباره بحث و مجادله میکردند و آنان نیز با اینها در جدال بودند. قرآن از
این کار نهی کرد و به پذیرش حکم الهی فراخواند.
همچنین از قاسم بن محمد نقل میکند که جدال ممنوع عبارت است از بحث و گفتگو در تعیین روزهاي حج، بدون اینکه به رؤیت
هلال و ادلّه شرعی تکیه شود. و بالأخره جدال ممنوع، بنا به این اقوال، جدال در روزها، ماهها، موقف حج و مقبولیت و عدم
«3» . مقبولیت آن است
ص: 339
صفحه 179 از 203
قرطبی نیز در تفسیر خود به نقل شش قول پرداخته، نظیر آنچه از تفسیر رازي نقل شده است. علاوه بر این، از قول ابن مسعود، ابن
عباس و عطاء آورده است که گفتهاند:
جدال، جرّوبحث با مسلمان است که به خشمگین ساختن او و ناسزاگوییاش منتهی شود. قتاده جدال را به معناي دشنام دادن گرفته »
«1» «. است
سیوطی و نحاس از قول ابن عباس و ابن «2» . بیضاوي جدال را به مراء و کشمکش با همسفران و خدمتگذاران تفسیر کرده است
والجدال أن » ؛« جدال آن است که با دوست و همسفر خود جروبحث کنی تا او را به خشم آوري » : مسعود و عطا و قتاده آوردهاند
«3» .« تُماري صاحبَک حتّی تُغضِبَه
صابونی یکی از مفسّران معاصر اهلسنت همین معنا را در جدال لحاظ کرده و میگوید:
«4» .« المخاصمۀ و المجادلۀ مع الرفقاء و الخدم و غیرهم »
«. جدال، کشمکش و مجادله با دوستان همسفر و خدمه و دیگران است »
«5» « وَ الْجدال جدال الرّجل صاحبَه » : سیوطی از ابن عباس و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده است که
ابن عربی نیز جدال را به معناي جدال در زمان حج گرفته و به حدیثی از پیامبر صلی «6» . وي اختلاف در حج را نیز نقل کرده است
الله علیه و آله استناد کرده است که بر اختلافات جاهلیت خط بطلان کشیده و ملاك اعمال حج را همان موازین اسلامی و سیر ماه
«7» « فإنّ الزّمانَ قَدِ استَدارَ کَهَیْئَتِهِ یَوْمَ خَلقَ السّماواتِ وَالأرْض » : و ایام حج قرار داده و فرموده است
براي تأیید این نظریه میتوان صدر آیه را نیز قرینه گرفت:
ص: 340
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ ....
مفسّران شیعه نیز به تفاسیر فوق و نظایر آن اشاره دارند در عین حالیکه تفسیر اهلبیت علیهم السلام را در معناي جدال آوردهاند
و در یکی از این روایات از امام موسی بن جعفر علیه « بلی واللَّه » و « لا واللَّه » جدال عبارت است از گفتن » : که بنابه فرموده آنان
«1» .« لا وَاللَّه وَبَلی وَاللَّه، وَالمُفاخَرَة » : نیز اضافه شده است « مفاخره » السلام
بهطور خلاصه: هیچیک از مفسران؛ اعم از شیعه یا سنی اعلام برائت را از مصادیق جدال ندانستهاند و چنانکه پیش از این گذشت،
اعلام برائت، سنت و سیره ابراهیم علیه السلام است که با نداشتن عده و عُدّه به بتپرستان صریحاً گفتند: ... انّا بُرَءَاءُ مِنْکُمْ ... و
سنت و سیره نبوي دلیلی غیر قابل انکار بر مشروعیت اعلام برائت از مشرکان و مفسدان در موسم حج و اجتماع حاجیان است و
هیچگونه دلیلی وجود ندارد که آن را به عصري خاص محدود کند بلکه حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه
و آله اسوه حسنهاي هستند که قرآن براي پیروان آیین حنیف معرفی فرموده است.
بنابراین هرگاه بیم آن باشد که کفار و مشرکان و توطئهگران، با مسلمانان به خصومت برخیزند وظیفه مسلمانان است که با تأسّی به
رسولاللَّه صلی الله علیه و آله در جمع جهانشمول اسلام از آنان اعلام برائت کنند و توطئههاي آنان را افشا نمایند و روابط خود را با
آنان قطع کنند. و بنابراین آنچه از مخالفان شنیده میشود که، اعلام برائت را از مصادیق جدال در حج قرار دادهاند، هیچگونه مستند
شرعی ندارد و دیکتهشده از سوي استکبار جهانی و کسانی است که خواستهاند حج را از مفهوم سیاسیاش تهیکنند و بیروح و
بیرنگ سازند تا حجاج خانه خدا در برابر جنایاتشان، لب فروبندند و نظارهگر غارت و هجوم آنان بر ارزشهاي اسلامی و
سرمایههاي مادي و معنوي مسلمانان باشند.
ص: 341
درس پنجاه